سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مدیریت
91/12/3:: 12:43 ع
(0)

رنگ محل کسب و کار شما مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل

به عنوان صاحب کسب و کار چه بسا درک مشخصی از رنگ پول داشته باشید اما از رنگ کسب و کار چه تصوری دارید؟ بیاموزید که چگونه رنگ مناسب با خلق تصویری مثبت قادر است مشتری را بر خرید از شما ترغیب نماید یا بالعکس دریافت نارسایی از کسب و کار شما به وجود آورد .


علم رنگ‌ها

باور این که رنگ‌ها واجد قدرت تاثیرگذاری بر جسم و ذهن باشند اندکی دشوار به نظر می‌رسد. امروزه دانشمندان می‌دانند رنگ‌ها از توان نفوذ بر فیزیولوژی و حالت ذهنی برخوردارند. مطابق تحقیقات صورت گرفته، دگرگونی در رنگ محیط 14 کودک ناتوان سبب تغییر در میزان فشار خون و نیز تعدیل رفتارهای پرخاشگرانه آنان شده است .
علم رنگ‌ها این بار از سوی پژوشگران بازاریابی جهت تعیین نحوه کاربری این دانش برای تاثیر بر روی دریافت مشتری از کسب و کار مورد مطالعه قرار گرفته است. فحوای رنگ‌ها و کسب و کار شما فحوای رنگ‌ها بر اساس فرهنگ، گونه، نژاد و حتی سن افراد تغییر می‌کند. پس رنگها نه فقط از لحاظ انتخاب بلکه از نظر تناسب با مشتریان مورد نظر حائز اهمیت می‌باشند. به عنوان نمونه هر چند سفید در بسیاری مناطق و فرهنگ‌ها مرتبط با ازدواج بوده و حس بی‌گناهی را القاء می‌کند ولی در فرهنگ‌های شرقی مثل هندوستان بیانگر مرگ است. همچنین رنگها را می‌توان به هدف اشاره به یک فرهنگ خاص تلفیق نمود، در جهان غرب سبز و قرمز در کنار هم مربوط به کریسمس و سیاه و نارنجی‌ نشان جشن هالوین می‌باشند .
شرکت‌های بزرگ و برندهای مشهور جهان نیز از رنگ‌های معینی استفاده می‌کنند. رنگ آبی IBM دلالت بر پایا بودن و محافظه‌کاری دارد و رنگ قهوه‌ای UPS سمبل طور عمر و اعتبار محسوب می‌شود . بنابراین لازم است معنای رنگ‌ها را در بازاریابی کسب و کار خود در خاطر داشته باشید :
- سفید: قداست ، پاکی ، جوانی
سفید رنگی است خنثی که می‌تواند در مد و سترون‌سازی در حرفه پزشکی دلالت بر خلوص داشته باشد .
- سیاه: قدرت ، برازندگی ، پنهان‌کاری
سیاه می‌تواند بهترین و گران‌ترین بازارها را مورد هدف قرار دهد یا در بازاریابی میان جوانان با افزودن نوعی ابهام بر تصویرتان این گروه را جلب نماید .
- قرمز: عشق ، هیجان ، خطر
قرمز رنگ هشداردهنده است از قرمز برای دمیدن شور و هیجان به مارک تجاری خود بهره ببرید.
- نارنجی: طراوت ، انرژی ، تفریح
اگر خواهان خلق فضایی سرزنده برای مشتریان می‌باشید از این رنگ غاقل نباشید .
- زرد: شادی ، گرمی ، هوشیاری
زرد در عین داشتن حس آرامش می‌توانند نقشی مسحور کننده برای کسب و کار شما ایفا نماید.
- سبز: طبیعت ، سلامتی ، وفور برای ایجاد تاثیر آرامش‌بخش و یا تصویری از رشد و نمو،‌ رنگ سبز گزینه مطلوبی شمرده می‌شود .
- بنفش: شکوه ، تدبیر ، تجلیل
شاید با افزودن پرده‌ای از رنگ بنفش به ارزش کسب و کارتان اشاره نمایید.
- آبی: صداقت ، صلح ، اعتماد
احتمالا رنگ آبی مردمی‌ترین و بی‌طرف‌ترین رنگ‌ها در جهان می‌باشد و برای اشاره بر وفاداری مشتریان گزیده‌ای مطمئن به شمار می‌رود. همواره بر نحوه به کارگیری رنگها از لوگو گرفته تا بروشور و کارت‌های ویزیت و بعضا یونیفرم‌ها دقت و وسواس به خرج دهید. آیا رنگ‌های انتخاب شده انعکاس درستی از شخصیت و تصویر کسب و کار شما ارائه می‌دهند؟ در غیر این صورت تردیدی بر ضرورت تجدیدنظر نداشته باشید.
منبع: کارآفرینان امیرکبیر
برگرفته از روزنامه تفاهم



صنعت تبلیغات در تسخیر امپراتوری جدید-2 مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل
مقالات تبلیغات

 مکاتبات همراه، آموزگار همراه، خاطرات همراه، تجارت همراه، سرگرمی همراه، تلویزیون همراه و ...!

به موازات توسعه شبکه ها و اپراتورهای نسل جدید تلفن همراه،  فراهم آوری محتوای مورد نیاز جامعه مصرف کننده از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود.

 

بازاریابی و تبلیغات

 


این برترین مزیت این ابزار است که با وزنی ناچیز قادر است حجم زیادی  از اطلاعات را در قالبهای گوناگون دیداری، شنیداری، نرم افزاری در خود ذخیره کرده و به راحتی و به هر تعداد آنها را با دیگران به اشتراک بگذارد.

اهمیت این ابزار ارتباطی با کمی تامل و تعمق در این چشم اندازها  درک می شود:

*امروزه تقریبا برایمان قابل باور نیست که شخصی تلفن همراه نداشته باشد.

*هیج مساله ای به اندازه ی جا گذاشتن تلفن همراه،  ما را عصبانی و مضطرب نخواهد کرد.

*هر روز بارها و بارها و به بهانه های گوناگون گوشی خود را وارسی کرده و به صفحه نمایش آن نظری می اندازیم.

*بخشی از دغدقه های هزینه ای اکثر مردم، بلاخص جوانان  به خرید مدل های جدیدتر(و با امکانات بیشتر) تلفن همراه اختصاص دارد.

نتیجتا می توان تلفن همراه را «ابزار درجه یک چند منظوره ارتباطی انسان امروزی»  نامید یا به تعبیری  محبوب ترین، ارزشمند ترین و شخصی ترین وسیله ی ارتباطی وی.

حال اگر بتوان با استفاده از سامانه ای مدرن ، یکپارچه و چند منظوره با صاحبان این ابزار به شکلی نوین و جذاب ارتباطی مستمر برقرار کرد ، اتفاق مبارکی رخ خواهد داد که نتایج پربار آن در عرصه های گوناگون اطلاع رسانی، تبلیغات و فرهنگ سازی به زیباترین و کاربردی ترین شکل ممکن متبلور خواهد شد.

تلفن همراه همان ارتش ارتباطات است که به عنوان تیتر معرفی شده است.یک ارتش منظم، منسجم، پیشرفته و از همه مهمتر یک " ارتش یک نفره" ، ارتشی مسلح به چندین جنگ افزار(رسانه) مدرن، اطلاعات دقیق(شبکه های اینترنتی و مخابراتی و...) که در دقت شلیک به اهداف، ماندگاری، تاثیر مستقیم وعمیق آن، شکی بر جای نخواهد ماند که صنعت اطلاع رسانی و تبلیغات به مدد بکارگیری هوشمندانه از این "ارتش یک نفره اطلاع رسانی" دچارتحولات عظیمی در معادلات فعلی  خود خواهد شد.

دورنمایی از  این تحولات :

·          اطلاع رسانی در حوزه های ملزومات زندگی شهری (تحقق دولت الکترونیک همراه)

·          تامین نیاز جامعه  به محتوای  فرهنگی دیجیتالی  مناسب (فرهنگ سازی همراه)

·          اطلاع رسانی در مورد خدمات سازمانهای دولتی و خصوصی  (خدمات همراه)

·          انتشار اخبار و گزارشهای اقتصادی مورد نیاز مردم (اخبار همراه)

·          فراهم آوری امکانات سرگرم کننده(سرگرمی همراه)

·       امکان معرفی محصولات و خدمات شرکت ها در قالب جدیدترین رسانه  آنهم از طریق محبوب ترین ابزار شخصی و تحقق پدیده ای بنام تبلیغات همراه با قابلیت به اشتراک گذاری آسان و بهره گیری از ظهور پدیده ای نوین در صنعت تبلیغات و اطلاع رسانی تحت عنوان "تبلیغات با امکان تکثیر سلولی".(مانند آنچه که در زیست شناسی به آن تقسیم سلولی اتلاق می شود).

·          صرفه جویی در  هزینه های عملیاتی، نیروی انسانی، حذف هزینه های گزاف در شیوه های  اطلاع رسانی رایج ( کاغذ، هزینه های چاپ و غیره)

·          ماندگاری و در دسترس بودن اطلاعات با قابلیت اشتراک گذاری در کسری از دقیقه !

·       در بحث تبلیغات و اطلاع رسانی که ضامن بقای شرکت های موفق در بازار پر تلاطم رقابت می باشد،  درصد تاثیر گذاری محتوای تبلیغاتی و ارسال مستقیم و جذاب پیام ترغیب به انتخاب محصول، به مخاطبان  از اهمیتی ویژه ای برخوردار است که خوشبختانه توسط این ارتش یک نفره ، اطلاع رسانی به جذاب ترین شکل ممکن (عرضه ی  چند رسانه ای محتوا) و از طریق شخصی ترین و مهمترین ابزار ارتباطی زندگی انسان امروزی (تلفن همراه) انجام می شود.

·       مخاطب امروزی  پیوسته در جستجوی تجربه روشهای جدید برقراری ارتباط است و این "ارتش یک نفره"  پیروز مطلق این آوردگاه رقابت و کشمکش خواهد بود ضمن آنکه "تجربه برند" از طریق کمپین های تلفن همراه به زیباترین و جذاب ترین شکل ممکن رخ خواهد داد.پلتفورم های ارائه دهنده محتوای اطلاع رسانی- تبلیغاتی این "ارتش یک نفره"   با توجه به جذابیت و تازگی روش ،  به سرعت بر محبوبیت و مقبولیت آن خواهند افزود.

آینده دستخوش تحولاتی عظیم در صنعت اطلاع رسانی و تبلیغات خواهد بود که نقطه سرآغاز آن،  بکار گیری هوشمندانه از "ارتش یک نفره ارتباطات"  خواهد بود.



مدیریت نام تجاری - بخش اول مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل

مدیریت نام تجاری

 

چکیده 

در این مقاله به منظور ارائه راهکار برای موفقیت مدیران بازاریابی در دستیابی به اهداف نام تجاری(Brand) و همچنین اثربخشی تلاشهایی (از قبیل موضع‌یابی، تبلیغات و ...) که در جهت ارتقای ارزش برند. (نام تجاری) صورت می‌گیرد، مفهوم مدیریت نام تجاری در مؤسسات تولیدی را مطرح کرده‌ایم. مدیریت نام تجاری در مجموع تلاش دارد تا با هدف‌گذاری، برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل، برای نام تجاری ایجاد ارزش کند و سپس در جهت حفظ و ارتقای ارزش آن بکوشد. در این مقاله، با دیدگاه بلند‌مدت و راهبردی به ارائه شیوة مدیریت نام تجاری پرداخته‌ایم. 

در ابتدا معیارهایی را برای تعریف ارزشهای هسته‌ای نام تجاری و چگونگی خلق یک نام تجاری منسجم ارائه کرده‌ایم و سپس با بیان معیارهایی که مصرف‌کنندگان با آن نام تجاری را ارزیابی می‌کنند، لزوم انجام تحقیقات بازار را خاطر نشان ساخته‌ایم. در این تحقیقات، صفاتی را که مورد توجه مصرف‌کنندگان در مورد هر کدام از معیارها است، شناسایی می‌کنیم و با استفاده از این صفات و درجه‌بندی آنها توسط مصرف‌کنندگان، ارزیابی ذهنی ایشان را از نام تجاری شناسایی کرده و با استفاده از چارچوبی که بر این معیارها استوار است، راهبرد‌هایی متناسب با موقعیتهای مختلف هر نام تجاری ارائه کرده‌ایم. با انتخاب یک راهبرد و اجرای آن نوبت به ارزیابی و ارائه بازخورد برای کنترل و اصلاح می‌رسد. معیارهایی را برای این کار ارائه کرده‌ایم که می‌توانند در ارزیابی عملکرد نام تجاری ما را یاری دهند.

مقدمه
مشکلاتی که امروزه مدیران بازاریابی را به خود مشغول کرده، عبارت است از آنکه تلاش آنها برای خلق و نگهداری برند فاقد برنامه‌ریزیهای لازم بوده، به دلیل عدم شناخت ویژگی‌های نام تجاری (brand) و عدم شناخت روشهای صحیح مدیریت نام تجاری نمی‌توانند به صورت اثربخشی، محصول را با نام تجاری پیوند بزنند. اغلب مدیران بازاریابی و یا مدیران برند، مفاهیم بازاریابی را از قبیل شناخت نیازهای مشتری ، موضع‌یابی ، فعالیتهای ترفیعی و تبلیغی به‌خوبی می‌دانند و تجربه فراوانی در اجرای آنها دارند، اما در مجموع آنچه آنها را در بازاریابی محصولات و خدمات دچار مشکل می‌کند، آن است که نمی‌توانند مفاهیم بازاریابی را در راه ارتقای ارزش نام تجاری به کار گیرند. اینها همه از آنجا ناشی می‌شود که آنها شناخت درستی از نام تجاری به عنوان یکی از مهمترین دارائیهای نامشهود شرکت ندارند و برداشت آنها از دارایی صرفاً شامل چیزهایی است که درنظر می‌آید وقابل لمس است.
همان‌گونه که علم مدیریت سازمان می‌تواند مدیران موسسات تولیدی را با استفاده از ابزارهای مدیریتی نظیر هدف‌گذاری ، برنامه‌ریزی، هماهنگی، بسیج منابع و امکانات وکنترل یاری دهد تا به اهداف سازمان دست یابد. علم مدیریت برند نیز مدیران را قادر می‌سازد تا برنامه‌ریزی صحیحی در راستای دستیابی به اهداف نام تجاری بکنند، به‌گونه‌ای که بدون به‌هدردادن منابع میزان دستیابی به اهداف بیشینه شود.
از آنجا که یکی از مهمترین عواملی که می‌تواند جایگاه برند را در ذهن مصرف‌کننده ارتقا بخشد، تبلیغات است، در این مقاله با تاکید بر کارکردهای تبلیغات در ایجاد، حفظ و ارتقای ارزشهای برند به چگونگی مدیریت برند در مؤسسات تولیدی خواهیم پرداخت.

مدیریت نام تجاری
یک نام تجاری در صورتی موفق می شود که مدیران برند درک درستی از دارائیهایی که آن را تشکیل می‌دهند، داشته باشند. از جمله مهمترین دارائیهای نام تجاری می‌توان به این موارد اشاره کرد :
*ارزشی که مشتری برای نام تجاری قائل می‌شود؛
*سرمایه‌گذاری مدیریت نام تجاری به‌گونه‌ای که با حفاظت از ویژگی‌های نام تجاری، هم ارزش آن را حفظ کند و هم وفاداری مشتریان را از دست ندهد.
در این راستا باید در مدیریت نام تجاری به ترتیب تمام چارچوبهایی را که در مدیریت یک سازمان به کار می‌بریم رعایت کرد. همان‌گونه که مدیریت سازمان ابتدا با بیان مأموریت خود مشخص می‌کند که سازمان چه رسالتی را می‌خواهد به انجام برساند و سپس اهداف مجموعه را بر اساس آن بیانیه مأموریت تعریف می‌کند و با تدوین استراتژی سعی در دستیابی به اهداف سازمان دارد، در اینجا نیز، برای نام تجاری یک بیانیه یا گزاره مأموریت بیان کرده، سپس اهداف را براساس آن تعریف می‌کنیم. در نهایت از روی آن استراتژی‌هایی را تدوین کرده، با استفاده از بازخور، کنترل می‌کنیم که تا چه حد به اهداف خود دست یافته‌ایم.
در زیر چگونگی فرآیند و الزامات مدیریت نام تجاری را بنابر چارچوب فوق تشریح خواهیم کرد.

بیانیه ماموریت
سازمان یا موسسه تولیدی در گام اول با تعیین ارزشهای هسته‌ای نام تجاری ، مبنایی را برای تمام اقدامات و فعالیتهای مدیران و به‌خصوص مدیران بازاریابی مشخص می‌سازد. لازم به یادآوری است که در بیانیه مأموریت باید افقی بلندمدت را در نظر داشت و از همین آغاز با طرزتفکری استراتژیک به مدیریت نام تجاری مبادرت ورزید. در حالی که ممکن است مدیریت نام تجاری تحت فشار مدیران عالی سازمان مجبور به کسب نتایج کوتاه مدت شود ( مثلاً افزایش سهم بازار در یک سال آینده) واین انتظار نه تنها باعث تقویت نام تجاری نمی‌شود بلکه آن‌را رو به نابودی می‌برد. این از جمله انتظاراتی است که در مورد تبلیغات هم وجود دارد و می‌تواند در عوض تثبیت، به تخریب نام تجاری منجر شود.

مدیریت نام تجاری

 

هدف : پس از اینکه بیانیه ارزشهای هسته‌ای نام تجاری را اعلام کردیم ، لازم است که برای برند هدف یا اهدافی تعیین شود که هم در راستای بیانیه ارزشهای هسته‌ای آن است و هم مبنایی اجرایی‌تر نسبت به بیانیه خواهد داشت. با تعریف بیانیه و اهداف نام تجاری است که مدیر برند می‌تواند تعبیر شخصی خود را با دیدگاه عموم مقایسه کند و ابزاری برای کنترل داشته‌باشد و از جانب دیگر حتی با تعویض آژانس تبلیغاتی (به خصوص در مواقعی که هدف احیای مجدد برند است) بازهم از مسیر دستیابی به هدف منحرف نخواهد شد.

تحلیل عوامل داخلی: از آنجا که بسیاری از نامهای تجاری که شکست خورده‌اند فقط تحت تأثیر عوامل خارجی نبوده و عوامل داخلی نیز بر آن تأثیر دارند، از جمله مهم‌ترین عوامل درونی که می‌توانند بر دستیابی به هدف نام تجاری تأثیر بگذارند (جدای از عوامل سازمانی و سایر عوامل مدیریتی) نگرش و دیدگاه اعضای تیم است که روی نام تجاری کار می‌کنند. لازم است بررسی شود که آیا همه اعضای تیم دیدگاهی سازگار با ارزشهای هسته‌ای نام تجاری دارند. از این رو لازم است که یک گروه مستقل، دیدگاه اعضا را درباره ارزشها بررسی کنند. به روشنی پیدا است که بیانیه ارزشها و اهداف نام تجاری باید سرلوحه تمامی اعضای گروه قرار گیرد.

تحلیل عوامل خارجی: از آنجا که مشتریان از مهم‌ترین عوامل خارجی هستند که حتی بیانیه ارزشها و اهداف نام تجاری در راستای نیاز آنها و توجه به الزامات بازار هدف تنظیم شده‌است، باید با تحقیقات بازار گسترده، ارزشهای مشتریان و نیازهای آنان را به صورتی دقیق شناسایی و تجزیه و تحلیل کرد تا هم از ارزشهای بازار هدف آگاهی یابیم و هم اطمینان یابیم که استراتژی‌های گذشته توانسته‌اند به خوبی ارزشهای نام تجاری را به مصرف‌کنندگان انتقال دهند. 

مدیریت نام تجاری

 

تدوین، ارزیابی و انتخاب استراتژی: در گام بعد، مدیریت نام تجاری در موسسه تولیدی با ترکیب کردن توانائیها ، شایستگی‌ها و مهارتهای اعضای تیم برند و عوامل خارجی اثرگذار بر آن ، به تدوین استراتژی‌هایی که در چارچوب بیانیه ارزشها و اهداف نام تجاری هستند، خواهد پرداخت.

دی ای چرناتونی(DE Chernatony) مک ویلیام (MC William) به منظور تدوین استراتژی برند روشی را ارائه کرده‌اند که با استفاده از آن می‌توان به تدوین وانتخاب استراتژی متناسب با شرایط و مقتضیات مبادرت ورزید. البته پیش از به‌کارگیری این روش لازم است که با انجام تحقیقات بازار به ارزیابی جایگاه نام تجاری در ذهن مصرف‌کنندگان پرداخت و سپس بنابر شرایط اقتضائی نام تجاری در هر کدام از مؤلفه‌ها و جایگاه آن در ماتریس تعریف شده، استراتژی مناسب را تدوین کرد.


تدوین راهبرد نام تجاری

پیش از هر چیز لازم است بدانیم که نام تجاری پدیده‌ای است کل‌نگر و نباید ارزشهای نام تجاری را به صورت جداگانه تحلیل کرد بلکه باید این اجزا را مرتبط با هم نگریست و در جهت خلق نام تجاری باید تمامی اجزای ارزشی آن نام تجاری را با هم منسجم کرد به‌گونه‌ای که بین آنها هم‌افزایی ایجاد شود تا نام تجاری قدرتمندی را بنا کنند . با تکیه بر راهکارهای زیر می‌توان تشخیص داد که چگونه باید اجزای مختلف نام تجاری را با هم پیوند زد و با خلق یک نام تجاری قدرتمند، می‌توان موضع بهینه‌ای را در ذهن مصرف‌کنندگان و بازار هدف ایجاد کرد. برای موضع‌یابی نام تجاری از پیوند سه مؤلفه تشکیل‌دهندة نام تجاری بهره می‌بریم:

مولفه کارکردی : محصول یا خدمت چه کاری را انجام می‌دهد؟

مولفه روان‌شناختی : کدام‌یک از نیازهای انگیزشی، موقعیتی یا نقش توسط محصول یا خدمت برآورده می‌شود؟

مولفه ارزیابی کننده : نحوه ارزیابی مصرف‌کننده از نام تجاری چگونه است؟ (نام تجاری چگونه ارزیابی می شود؟)

سپس با پیوند زدن و انسجام این سه مولفه، نام تجاری بنا می‌شود. (شکل1)

این تعریف از نام تجاری از طرز تفکر مصرف‌کننده نشأت می‌گیرد، زیرا مصرف‌کننده هرکدام از این مولفه‌ها را به صورت جدا از هم نگاه نمی‌کند. به‌عنوان مثال، یک نوشیدنی در تبلیغات چنین توصیف می‌شود که این نام تجاری از نظر کارکردی، سرشار از انرژی است. ادراک مصرف‌کننده از نام تجاری باعث می‌شود او فکر کند استفاده از آن باعث سلامت در زندگی می‌شود. بنابراین، در این حالت مؤلفه کارکردی نام تجاری با دیدگاه روان‌شناختی ارزیابی می‌شود. تا اینجا می‌توان گفت که به خوبی یک نام تجاری منسجم از دو مولفه خلق می‌شود که مولفه کارکردی و روان‌شناختی آن در تعامل با هم عمل می‌کنند. این دقیقاً همان مفهوم پیوند‌زدن مولفه‌های ارزشی نام تجاری است که چیزی فراتر از آن است که نام تجاری فقط در برگیرندة دو مولفه مذکور باشد.(Reynolds,1995 )

گاهی نیز ممکن است نام تجاری با بیش از یک معیار کارکردی یا روان‌شناختی ارزیابی شود. به عنوان مثال در مورد خمیر دندان که دارای مولفه‌های کارکردی یا روان‌شناختی ارزیابی بیشتری است، نام تجاری «کلگیت» بدین صورت عمل کرد که هم بر رفع بوی بد دهان توسط محصول تأکید کرد (که یک مولفه روان‌شناختی است و بر چیزی تأکید دارد که برای فرد اثرات اجتماعی نامطلوبی دارد) و هم بر عدم لزوم مراجعه به دندان‌پزشک تمرکز کرد. از این رو از واژه "محافظت" استفاده کرد تا ضمن توجه به مولفه کارکردی و تأکید بر مولفه روان‌شناختی (ترس از ایجاد بوی بد دهان) بر پیوندزدن این دو مفهوم در یک چارچوب منسجم "محافظت" اشاره کند.

امکان آن وجود دارد که در یک طبقه از محصول چند رقیب نام تجاری خود را به صورت منسجمی توصیف و تبلیغ کنند و بنابراین به هر دوی این مولفه‌ها توجه می‌کند. در این حالت باید به گونه‌ای عمل کنید که در مورد نام تجاری شما ارزیابی بهتری صورت گیرد و این کاری نیست جز پیوندزدن مولفه سوم با این دو مولفه, بنابراین کلگیت برای اینکه به مصرف‌کننده در مورد ویژگی "محافظت‌کنندگی" محصول خود اطمینان بدهد ، از واژه " دوست‌داشتنی " استفاده کرده است. بدین‌گونه با استفاده از یک بیانیه دو کلمه‌ای شامل دوست‌داشتنی و محافظت‌کنندگی هم به مولفه‌های کارکردی و روان‌شناختی توجه کرده و هم به گونه‌ای معطوف به فرایند ارزیابی‌کردن نام تجاری توسط مصرف‌کننده اشاره کرده ‌است. از نتایج این گونه ترکیب کردن بیانیه، آن است که علاوه بر موضع‌یابی درست برای محصول، مدیران و اعضای تیم را در کسب یک دیدگاه کلی‌نگر یاری می‌دهد. حال برای اینکه بتوان بهتر بر ذهن مصرف‌کننده اثر گذاشت و منابع را به خوبی برای این اثرگذاری به‌کار گرفت، شناخت ابعادی که نام تجاری را در ذهن مصرف‌کننده تعریف می‌کنند، ضروری به‌نظر می‌رسد.


ادامه مطلب در بخش دوم



پروپاگاندا؛ از سفید تا سیاه مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل

 

تالیف: مریم کلانتری


"تبلیغات سیاسی" یا "پروپاگاندا" شکلی از ارتباط است که با "ترغیب یا اقناع" متفاوت است، زیرا هدفش این است تا به پاسخی دست یابد که قصد مبلغ را تداوم بخشد. "اقناع یا ترغیب"، به مثابه یک فعال کننده دوسویه عمل می‌کند و هدفش آن است که به نیازهای ترغیب کننده و ترغیب شونده پاسخ دهد. یک مدل تبلیغ (پروپاگاند) نشانگر آن است که چگونه

می‌توان عناصر اطلاع رسانی و ارتباط اقناعی را در تبلیغات با یکدیگر تلفیق کرد. تبلیغات سیاسی ممکن است افکار عمومی و رفتار افراد را تحت تاثیر قرار دهد و آنها را دگرگون سازد.» ( علوی، 1376، ص182).

«هرچه امکانات و وسایل ارتباطی  پیشرفته تر می شود، پروپاگاندا نیز از ارج و قرب بیشتری برخوردار می شود، به نحوی که امروزه بدون استفاده آن نمی‌توان از حصول یک موفقیت سیاسی اطمینان داشت. بدین ترتیب باید پذیرفت که قدرت نیروهای سیاسی حاکم، تاحد زیادی، به تبلیغات سیاسی و توان اقناع کردن مردم از طریق وسایل ارتباطی جمعی بستگی دارد.» (همان، ص175).

«واژه تبلیغات تا اوایل قرن بیستم استفاده گسترده‌ای نداشت، اما از آن هنگام، برای توصیف و تشریح تاکتیک‌های اقناع که در جنگ جهانی اول و پس از آن توسط رژیم‌های توتالیتر به کار می‌رفت، مورد استفاده قرار گرفت.

جنگ جهانی دوم نه تنها جنگ بمب‌ها وگلوله‌ها، بلکه جنگ کلمات و تبلیغات بود. تهاجم تبلیغاتی نازی‌ها ابتدا توسط "آدولف هیتلر" در کتاب "نبرد من" طراحی و سپس به وسیله "گوبلز" و وزارت تبلیغات او اجرا شد. ایالات متحده در ایجاد تبلیغات خویش، به مجموعه ای نه چندان منسجم از روان شناسان و سایر دانشمندان علوم اجتماعی، برای تقویت روحیه ملی وخنثی ساختن تاثیر تبلیغات نازی‌ها متکی بود» (پراتکانیس، 1380، ص143). واژه تبلیغات سیاسی یا (propaganda) از ریشه لاتینی (pripagaree) به معنی نشا کردن، منتشرساختن، برانگیختن و به حرکت واداشتن اندیشه های ویژه است و امروزه تبلیغات، جزیی از ارتباطات عمومی است و هدف آن، دستیابی به مقاصد از پیش تعیین شده است (دادگران، 1380، ص49).

پراتکانیس معتقد است معنای کلمه پروپاگاندا امروزه به "تلقین" یا نفوذ جمعی از طریق دستکاری نمادها و روانشناسی فرد، تکامل یافته است. در واقع به نظر او پروپاگاندا، انتقال نقطه نظری با هدف نهایی پذیرش «داوطلبانه » دریافت کننده است، به طوری که شخص، آن نظر را از آن خویش تلقی کند (پراتکانیس، 1380). از سوی دیگر، آشوری در دانشنامه سیاسی تبلیغات را این چنین تعریف می کند: «بیان واقعیات یا رویدادهایی که معمولا سیاسی هستند، یا جعل گزارشی درباره آنها به قصد اثر نهادن بر ذهن شنونده برای کشاندن او در جهت رفتار خاص». تبلیغات همیشه وجود داشته ولی درقرن بیستم با گسترش وسایل ارتباط و اختراع رسانه‌هایی مانند (رادیو، تلویزیون، مطبوعات و سینما) بخشی پایدار از کوشش هر دولت و حزب و گروه سیاسی شده و برای آن نهادهای خاصی به وجود آمده و رشته‌هایی در جامعه شناسی به مطالعه نقش اجتماعی رسانه‌ها پرداخته‌اند.

حزب‌ها و دولت‌های فاشیست، نازیست وکمونیست در سازماندهی و کاربرد تبلیغات به قصد جلب توده های مردم و افکار جهانیان، از خود توانایی خاص نشان داده‌اند. کشاکش‌های تبلیغاتی میان دولت‌ها و حزب‌های چپ و راست اصطلاح "جنگ تبلیغاتی" و "جنگ روانی" را به وجود آورده است. جنگ تبلیغاتی در دوران جنگ جهانی دوم و سپس میان دو بلوک شرق و غرب در دوران جنگ سرد، پس از جنگ جهانی دوم بالاگرفت» (آشوری، 1378، صص94-95).

لاسول تبلیغات را این گونه تعریف می‌کند: «انتخاب واژه ها و نشر آنها، به منظور تاثیر بر رفتار توده‌ها» و به همین روال تبلیغات بین المللی را می‌توان به معنی انتخاب واژه ها و نشر آن به منظور تاثیر بر توده ها، در مسائل بین المللی مورد اختلاف» تعریف کرد (نصر، 1380، ص92). مک کویل تبلیغات را عبارت از مدیریت نگرش‌های جمعی از طریق دستکاری نمادهای مهم می‌داند و معتقد است تبلیغات، کوشش کم و بیش عمدی و سنجیده ای است که هدف نهایی آن، نفوذ بر عقاید یا رفتار افراد برای تامین مقاصد از پیش تعیین شده است (Mequail, 1972).

تیلور (Taylor) تعریف جامعی از تبلیغات ارائه کرده است. او تبلیغات را این گونه تعریف می‌کند: "مجموعه ای از تصمیمات هشیارانه، روشمند و از پیش طراحی شده که به منظور استفاده از فنون اقناع سازی، برای انجام مقاصد ویژه طراحی شده است؛ مقاصدی که در راستای سیاست‌های مبلغ است (Taylor, 1993)."

تعریف علوی از تبلیغ سیاسی، بر فرایند ارتباطی به ویژه بر هدف این فرایند تاکید دارد: «پروپاگاندا تلاشی است سنجیده و منظم، برای شکل دادن به ادراک‌ها، ساختن یا دستکاری کردن شناخت‌ها و هدایت رفتار برای دستیابی به یک پاسخ که خواسته مورد نظر مبلغ را تقویت می کند. تبلیغ (پروپاگاند) تلاشی است برای برقراری ارتباط مستقیم و هدایت شده، با هدفی که از پیش تعیین شده است» (علوی، 1376، ص184).

عناصر تبلیغات

تبلیغات می‌تواند موجب بسیج مردم در حمایت از یک هدف شود. اما این امر اغلب به بهای مبالغه، تحریف واقعیت‌ها وحتی دروغ پردازی درباره مسائل به منظور کسب حمایت انجام می گیرد. افرادی که تصویری منفی از دشمن ارائه می دهند. اغلب با ادبیاتی خاص برای اثبات حقانیت خود اقدام می‌کنند. تلاش‌هایی برای کسب تقویت و حمایت از این عقیده انجام می‌گیرد تا دیگران متقاعد شوند آنچه انجام می گیرد، مثبت و به نفع همگان است.

ضیایی پرور معتقد است هر جنگی حداقل در دو زمینه رخ می دهد: «میدان نبرد و اذهان مردم از طریق تبلیغات. افراد خوب و بد اغلب می‌توانند از طریق تحریف واقعیت‌ها (Distortions)، مبالغه گویی‌ها (Exaggerations)، ایجاد ذهنیت (Subgectivity)، خطا (Inaccuracy) و حتی دروغ پردازی‌ها (Fabricatin) به گمراه کردن مردم بپردازند تا حمایت و مشروعیت یابند» (ضیایی پرور، 1386، ص15).

پراتکانیس شرح می دهد که شیوه توصیف یک محصول و نحوه معرفی عمل مناسب، افکار ما را جهت می‌بخشند و واکنش شناختی ما را درباره آن پیام، به سمت خاصی سوق می‌دهد. ما به وسیله برچسب‌هایی که برای معرفی یک شی یا رویداد به کار می‌بریم، می‌توانیم به گونه ای آن را تعریف کنیم که مخاطب پیام، تعریف ما را از وضعیت بپذیرد و بدین ترتیب، پیش از آنکه به طور جدی استدلالی کرده باشیم، از پیش اقناع شده باشد. او معتقد است" سیسرو" در قرن دوم میلادی، این قاعده ساده اقناع کردن را می‌شناخت. سیسرو مدعی بود یکی از عوامل موفقیت او در تعیین بی گناهی تعدادی از شرورترین جانیان روم، توانایی در اقامه این دلیل بود که جنایات رسوایی آنها در اصل جنایت نبوده، بلکه اعمال پرهیزکارانه بوده است؛ یعنی که قربانیان، مستحق کشته شدن بوده اند (پراتکانیس، 1380). او می نویسد: «تاریخ تبلیغات و جنگ‌های سیاسی گواه این واقعیت است که رفتار مردم به نام‌ها و عناوینی که برای تفسیر یک واقعه یا وضعیت به کار می‌رود، بستگی دارد. اما قدرت تاثیر کلمات و برچسب‌ها بر نحوه دریافت ما از جهان، به اوضاع و احوال دیگری نیز تعمیم داده می‌شود» (پراتکانیس، 1380، ص61). «کلمات و نامگذاری‌هایی که به کار می بریم، به تعریف و ایجاد دنیای اجتماعی ما منجر خواهند شد. این تعریفی که از واقعیت می‌کنیم، افکار، احساسات و تصورات ما را هدایت می کند، از این رو بر رفتار ما تاثیر می‌گذارد» (همان، ص63).

انواع پروپاگاندا

1-پروپاگاندای سفید: دراین نوع پروپاگاندا، منبع کاملا مشخص و معین است و پیام به گونه ای ارائه می‌شود که از دقت بالای اطلاعات برخوردار باشد. این نوع پروپاگاندا، نوعی ارتباط دوستانه برقرار می کند.

2-پروپاگاندای خاکستری: در اینجا منبع، واضح و صریح نیست و اطلاعات دقیقی ارائه نمی‌شود. در این نوع پروپاگاندا، با آنکه جنگ تبلیغاتی برقرار است، اما صلح تبلیغاتی نیز حاکم نیست. اخبار، اعلامیه و اطلاعاتی که در آنها از عنوان یک منبع موثق، منابع مطلع و امثال آن استفاده می‌شود، در زمره پروپاگاندای خاکستری قرار می‌گیرند. تبلیغات علیه کمونیست‌ها به هنگام حمله شوروی به افغانستان، نوعی پروپاگاندای خاکستری به شمار می‌رود.

3-پروپاگاندای سیاه: در پروپاگاندای سیاه، منبع و دقت اطلاعات مشخص نیست و در آن هر گونه جعل و تخریب صورت می‌گیرد. تمام قواعد در این نوع پروپاگاندا، به کار گرفته می‌شود. بسیاری از فرستنده‌های رادیویی در طول جنگ، براساس این نوع پروپاگاندا عمل می‌کنند. عملکرد "رادیو فردا" با توجه به روابط ایران- امریکا، نوعی پروپاگاندای سیاه به شمار می رود (نصر،1381).

منابع:

0.
آشوری، داریوش (1373). دانشنامه سیاسی: فرهنگ اصطلاحات و مکتب‌های سیاسی، تهران: مروارید.
0.
پراتکانیس، آنتونی و الیوت آرنسون (1379). عصر تبلیغات استفاده و سوء استفاده روزمره از اقناع، ترجمه کاووس سیدامامی و محمدصادق عباسی، تهران: انتشارات سروش.
0.
دادگران، سید محمد (1380). مبانی ارتباط جمعی، تهران: انتشارات فیروزه.
0.
ضیایی پرور، حمید (1386). جنگ رسانه ای، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات وتحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران.
0.
علوی، پرویز (1376). ارتباطات سیاسی، تهران: انتشارات ثانیه.



6. Mecquial Denis (1972). Sociology of Mass Communications, p42, Penguin Books

7. Tylor.S.H.E. et al (1993), Social Psychology, Newjersy: Prentice Hal.


http://www.hccmr.com/news-639.aspx



هشت راهکار در تبلیغات اینترنتی مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل

عنوان آگهی چه تاثیری در فروش دارد؟
عنوان آگهی های پر فروش چه مشخصاتی دارند. در نوشتار زیر عنوان های هشت گانه ای که بارها آزمایش شده و منجر به فروش بیلیونها دلار کالا و خدمات شده اند، معرفی می شوند. آنها را با دقت بخوانید، به کار بگیرید و سپس در صدد خلق روش منحصر به فرد خود برآیید.
1?عنوان های بی واسطه
2?عنوان با واسطه


3?اخبار
4?چگونه
5?سؤال
6?عنوان های امری
7?عنوان های تهییج کننده
8?عنوان گواه


1?عنوان های بی واسطه
این عنوان ها، بدون استفاده از نمایش کلمه ها، معانی پنهانی و ایهام و جناس، به طور مستقیم پیشنهاد فروش را مطرح می کنند: «بلوزهای ابریشم خالص – 30درصد تخفیف» این آگهی به طور مستقیم با شما وارد صحبت می شود. بسیاری از خرده فروشان از آگهی های روزنامه برای تبلیغ کالای خود استفاده می کنند و با آن ها بدون واسطه وارد صحبت می شوند و مشتریان را به فروشگاه های خود می کشانند.
2?عنوان با واسطه
“عنوان با واسطه” منظور خود را به صراحت اعمال نمی دارد. این عمل موجب برانگیختن کنجکاوی می شود و خواننده پاسخ های خود را در متن تبلیغ می یابد. یک آگهی برای دستگاه مخلوط کننده ی صنعتی می گوید: « ده میلیون به یک، ما می توانیم آن را مخلوط کنیم.» در ابتدا این جمله شما را متحیر می سازد، اما پس از خواندن متن در می یابید که «ده میلیون به یک» به قدرت مخلوط کننده اشاره می کند که قادر است دو سیال را که غلظت یکی ده برابر دیگری است با یکدیگر مخلوط کند. این عنوان دارای معانی مضاعف است و شما ناچار به خواندن متن هستید.
3?اخبار
اگر شما خبرهایی در مورد محصول خود دارید، بایستی در عنوان خود مطرح کنید. این خبرها می توانند وعده ی ارائه یک کالای جدید و یا پیشرفت هایی را که در ساخت یک کالا در نظر گرفته شده است، “یک موقعیت جدید و پیشرفته” و یا “کاربرد جدیدی برای یک محصول قدیمی” را به خواننده بدهند.
به نمونه های زیر توجه کنید:
«مدل های جدید کامپیوترهای قابل حمل، ارزش بردن به هر جایی را دارند.» ‹شرکت اپل›
«سرانجام، یک سیاحت دریایی بر روی دریای کارائیب، درست به خوبی وعده هایی که در بروشور آن داده شدهاست.»
‹خطوط نروژ – آمریکا›
عنوان خطوط نروژ – آمریکا، علاوه بر ارائه خبر، دارای جذابیتی افزون است، زیرا که به موقعیت خواننده تاکید می کند. همه ی ما از بروشورهایی که به ما وعده وعیدهای متعدد داده اند، که هیچ یک از آن ها هم در طول زمان سیاحتمان واقعیت نداشته است، دچار یأس و سرخوردگی شده ایم. این خطوط با تأکید بر واقعیتی که مورد تأیید عموم است، مورد استقبال مردم قرار می گیرد.
4?چگونه
کلمه ی چگونه نقش یک معجزه واقعی را درعنوان های تبلیغاتی، مجله ها، مقاله ها، و عنوان های کتاب ایفا می کنند. بیش 7000 نسخه کتاب با این عنوان فروش می شوند. بسیاری از نویسندگان ادعا می کنند که اگر عنوان خود را با این کلمه آغاز کنید، سایر کلمات را نیز درست انتخاب خواهید کرد. شاید حق با آن ها باشد.
عنوان های چگونه وعده اطلاعاتی جامع و دقیق، رهنمودی درست و مناسب و راه حلی برای مسائل تان را به شما عرضه میکنند.« چگونه می توان یک مهمانی ساده را به یک ضیافت مبدل ساخت؟» «چگونه می توان سریعتر و بهتر نوشت؟» «چگونه می توان در سی روز سیگار کشیدن را ترک کرد ؟… وگرنه پولتان را پس بگیرید»
هر زمانی که عنوان مناسبی را به خاطر نمی آورم، متوسل به چگونه می شوم و آنچه را که این کلمه به دنبال می آورد، معمولا یک عنوان جالب و متناسب است که به کار می گیریم، تا عنوان بهتری را جانشین آن سازم.
5?سؤال
سؤالی که در عنوان یک تبلیغ مطرح می شود ، بایستی از نظر یک خواننده پرسشی قاطع و جدی بوده، کنجاوی او را تا حد جستجوی این پرسش در متن آگهی برانگیزد.
به این نمونه ها توجه فرمایید:
«وقتی که کارمندی بیمار می شود، چه مدت لازم تا کمپانی شما کمبود وی را جبران کند؟» ‹بیمه عمر شرکت پیلوت›
«آیا پمپ های شما، هنگام عمل بیش از آنچه لازم است تولید هزینه می کنند؟» ‹پمپ های گورمن – راپ›
«آیا حتی زمانی که در خانه تنها هستید در دستشویی را می بندید؟» ‹از یکی از نامه های پستی فروش مجله روانشناسی امروز›
«آیا شما هم با یکی از این مشکلات تزیین منزل روبه رو شده اید؟» ‹فرش بیگلو›
سؤالی که در عنوان مطرح می شود، بایستی همواره کنجکاوی، علایق شخصی و احساس نیاز خواننده، و نه تبلیغ کننده را، برانگیزد. نمونه ای از این دست را بخوانید:
«آیا می دانید که کمپانی ایکس.وای.زد، این روزها مشغول چه کاری است؟ پاسخ خواننده این است:«به من چه ارتباطی دارد!» و صفحه را ورق می زند.
6?عنوان های امری
عنوان های دستوری که به مخاطبان خود راه انجام کاری را نشان می دهند، موجب افزایش فروش می شوند. در این جا به چند عنوان دستوری توجه کنید:
«در داخل باک اتومبیلتان یک پلنگ بگذارید.» ‹بنزین اسو›
«دنبال هدف های بالا بروید. به افق های جدید دست یابید.» ‹آگهی استخدام نیروی هوایی›
توجه کنید که نخستسن کلمه در یک عنوان امری، بایستی به صورت فعل امری و تهییج کننده باشدکه خواننده را بلافاصله به تحرک وادارد.
7?عنوان های تهییج کننده
یکی از راه های ساده و مؤثر نگارش متن تبلیغ، فهرست کردن ویژگی های محصول است. اگر شما تبلیع خود را به این صورت بنویسید، می توانید از یک عنوان توجیه کننده که به معرفی فهرست شما می پردازد، استفاده کنید. نمونه هایی از این دست عبارتند از:
«هفت دلیلی که توجیه می کنند چرا بایستی شما به سازمان هوانوردی و فضانوردی ملحق شوید». و یا «از 120 تا 4000 دلیل مختلف که توجیه می کنند چرا بایستی شما کت پوست خود را در عرض چهار روز آینده خریداری کنید؟».
این گونه عنوان ها نیازی به عبارت «به چه دلیل» ندارند. سایر عبارتهای معرفی کننده از ق بیل «6راه» و یا «7 قدم»و یا «این» راه انجام … » انتقال این پیام را به عهده می گیرند.
8?عنوان گواه
در یک آگهی گواهی دهنده، مشتریان شما به جای شما، کار فروش را به عهده می گیرند. برای مثال: برنده ی اسبق جایزه ی بزرگ یک کمپانی، چگونگی این خوش اقبالی را برای شما شرح می دهد.
این روش مؤثر است، زیرا دلایلی را ارائه می کند که مبین رضایت مشتریان از کمپانی است. در آگهی هایی از این قبیل، که در روزنامه ها و مجلات چاپ می شوند، متن تبلیغ از زبان خود مشتری نوشته شده، معمولا عکس او، متن را همراهی می کند . علامت نقل قول و یا گیومه ای که در دو طرف عنوان و یا متن آگهی باز می شود ، حاکی از گواهی مرغوبیت کالا از زبان شخص ثالث است.
در زمان نوشتن چنین تبلیغی، تا آنجا که ممکن است از کلمه های خود مشتری استفاده برید و گفتار او را تصحیح نکنید، یک لحن طبیعی و ساده به اعتبارگواهی می افزاید.



چهار روش برای فروش سریع مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل

 

اگر می خواهید فروشتان افزایش یابد ، باید همواره بدنبال راه هایی جدید برای بازاریابی و فروش باشید. بعضی از این روشها در دراز مدت باعث افزایش فروش می شوند. حال به چهار روش اشاره می کنیم که باعث افزایش سریع فروش می شوند.

اگر کسب و کاری را شروع کرده اید و مشتریانی دارید ، بنابرین فروش شما قابل افزایش است. نکته مهم آن است که از روشهای مناسب برای افزایش فروش استفاده کنید. بعضی از این روشها بلافاصله فروش را افزایش می دهند. حال به چهار روش اشره می کنیم.

1-چیزی با ارزش به مشتریان بدهید که برای شما هزینه زیادی نداشته باشد.
شما می توانید برای محصولات خود یک جایزه در نظر بگیرید و برای مدتی محدود به تمام کسانی که از شما خرید می کنند آن جایزه را نیز ارائه کنید. جایزه می تواند یک کتاب الکترونیکی کوتاه بصورت PDF باشد که پس از هر خرید ، به آدرس ایمیل مشتری فرستاده شود. مثلا اگر مخلوط کن می فروشید می توانید راهنمایی تهیه کنید و طرز تهیه چندین نوشیدنی میوه را که با مخلوط کن قابل تهیه است برای مشتری ارسال کنید. اینکار برای شما هزینه چندانی ندارد و باعث افزایش فروش خواهد شد. اگر محصولاتی را می فروشید که کار با آنها خیلی ساده نیست ، می توانید طرز استفاده از وسیله را توضیح داده و آنرا بصورت صوتی ذخیره کنید. سپس راهنمای صوتی را بر روی سی دی به مشتریان بدهید. مطمئن باشید مشتریان برای افراد دیگر نیز ، از کسب و کار شما صحبت خواهند کرد.
نکته مهم آن است که به مشتریان یادآوری کنید که شرط تعلق جایزه به آنها آن است که خرید آنها تا قبل از تاریخ مشخصی انجام پذیرد. بدین ترتیب فروش شما بلافاصله افزایش خواهد یافت.

2- به مشتریان غیرفعال بفروشید.
در هر کسب و کار ، مشتریانی وجود دارند که دیگر خرید نمی کنند. طبق نظرسنجی که در آمریکا صورت گرفته ، مهمترین دلیل آن قطع ارتباط بین فروشنده و مشتری می باشد. پس در ارتباط بودن با مشتریان کلیدی مهم برای فروش بیشتر است. فهرستی از مشتریان غیرفعال تهیه کنید و سپس برای آنها یک کارت پستی بفرستید و به آنها یادآوری کنید که برای شما باارزش هستند. همچنین می توانید یک فروش ویژه برای آنها در نظر بگیرید تا دوباره به مشتریان فعال شما بپیوندند. راه دیگر آن است که با آنها تماس بگیرید تا محصولات جدید را به آنها معرفی کنید. همیشه بخاطر داشته باشید که فروش به مشتریانی که حداقل یکبار از شما خرید کرده اند بسیار آسانتر از فروش به مشتریان جدید است. بنابراین همیشه با مشتریان ارتباط داشته باشید و حتی اگر آنها برای مدتی از شما خرید نمی کنند ، باز با آنها تماس گرفته و ارتباط خود را با آنها حفظ کنید.

3-هیچگاه تخفیف ندهید!
تخفیف یکی از هزینه های پنهان هر کسب و کاری است که در غالب موارد به آن اهمیت داده نمی شود. بجای دادن تخفیف ، کالایی را معادل مقدار تخفیف به مشتری هدیه بدهید. مثلا اگر کالایی را ده هزار تومان می فروشید و مشتری تقاضای تخفیف می کند ، به او یک کالای هزار تومانی جایزه دهید. با اینکار بجای یک کالا دو کالا فروخته اید و نکته مهم دیگر آن است که کالای هزار تومانی برای شما هزینه ای کمتر از هزار تومان دارد. لذت تخفیف گرفتن خیلی زود به فراموشی سپرده می شود ، ولی هدیه تا مدتها در ذهن مشتری می ماند و بهانه ای برای تعریف این موضوع به دیگران می شود. بنابرین به تفیف بعنوان هزینه و ضرری جدی برای کسب و کارتان نگاه کنید.

4- هنگامی که مشتری محصولی را می خرد ، محصولی دیگر نیز به او پیشنهاد کنید.
یکی از یافته های جالب من در زمینه بازاریابی ، مشاهده حالتی بنام “حالت خرید“ است. مشتری معمولا در ابتدا در حالت دفاعی است، سئوالات زیادی می پرسد ، از محصول ایراد می گیرد و وقتی بلاخره قانع شد که محصولی را بخرد ، وارد “حالت خرید” شده است. در این زمان خیلی راحت می توان محصولات دیگری به او فروخت. همین موضوع باعث می شود که وقتی شخصی یک دوربین عکاسی خرید ، بتوان به او یک کیف ، باتری اضافی و سه پایه و … فروخت. مشتری برای خرید محصولات بعدی مقاومت نمی کند و وسواس زیادی نشان نمی دهد. بنابرین هرگاه مشتری کالایی را سفارش داد ، کالاهای مرتبط دیگری را به او توصیه کنید. هیچگاه پیشداوری نکنید که چون مشتری در خرید اول مقاومت زیادی نشان داده ، پس کالاهای دیگر نخواهد خرید.

منبع: سایت مدیر سبز



مدیران و کنترل مذاکرات ناموفق مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل

در کسب‌وکار امروز دیگر هیچ گریزی از معاملات و مذاکرات وجود ندارد. علاوه بر آنکه باید محصولات و خدمات خود را به مشتریان عرضه و معرفی کنید، باید با پیمانکار، ارباب رجوع و شریک‌تان نیز سر و کار داشته باشید. در واقع، همواره با کسانی طرف هستید که آینده رشد و توسعه شرکت شما را ممکن خواهند کرد. افزون بر این، اگر نتوانید به نحوی هوشیارانه، شایسته و دقیق بر سر معاملات و مذاکرات خود حاضر شوید، آنگاه کسب‌وکارتان رونق چندانی نخواهد یافت


مذاکره را می‌توان عملی ضروری در جهان امروز اقتصاد دانست. مردم اغلب نه تنها توجهی به بزرگی و توانایی شرکت شما ندارند، بلکه در پی آن هستند تا با کمترین هزینه‌ها به محصولات و خدمات شرکت شما دست یابند. البته آنها نیز توانایی مشخصی برای خرید دارند. اما این توانایی آنان و چانه‌زنی‌های مرسوم‌شان را هرگز نباید اتفاق بدی دانست. مساله اصلی تنها آن هنگام ظاهر می‌شود که شما با معامله‌ای روبه‌رو می‌شوید که می‌دانید تن‌دادن به آن هرگز شایسته کسب‌وکار شما نیست.

گهگاه به تنگنا می‌افتید و نیازی مبرم به وجه نقد دارید. حتی اگر انسان مسوولیت‌پذیری در قبال هزینه‌های کسب‌وکارتان باشید، باز هم ممکن است که، مثلا، عضوی از خانواده‌تان محتاج هزینه‌ها و مخارج درمانی‌اش باشد. در نتیجه، می‌بینید که در مواقعی واقعا به پرداخت پول نیاز دارید. چه بسا باید معامله بسیار حساسی را به انجام برسانید و از قضا، بسیار به مهلت پایانی این امکان اقتصادی نزدیک هستید. در هر صورت، شما به استراتژی‌ای نیاز دارید تا بتوانید از طریق آن، یک مذاکره مفروض را در مواقع نامناسب و دشوار مدیریت کنید.

گام اول: زمین بازی‌تان را بشناسید

نسبت بدهی به دارایی خالص یکی از بزرگ‌ترین اصول هر مذاکره است. این مفهوم ساده اقتصادی برای آن است تا دریابید که نسبت نیازهای متقابل شما و طرف مذاکره‌تان به همدیگر چقدر است؛ یعنی چقدر شما به آنها نیاز دارید و چقدر آنها به شما نیاز دارند. نسبت بدهی به دارایی خالص می‌تواند ضامن یک معامله حیرت‌آور باشد، یا حتی، برعکس، چه بسا سبب شود به بزرگ‌ترین فریب‌خورده صنعت‌تان بدل شوید. پس این نسبت اهمیت بسزایی در معاملات اقتصادی جاری دارد. در نتیجه، شما حتی باید بدانید که از یک سو، چه میزان از این نسبت به شما می‌رسد و از سوی دیگر، چه میزان را شریک شما برخواهد داشت.

شما باید بتوانید مقادیر سود و ضرر متقابل بین خود، شریک و طرف مذاکره را بر حسب همین نسبت محاسبه و تعدیل کنید. قطعا هیچ کس نمی‌خواهد به اشتباه به کسی اطمینان کند. به همین خاطر شناخت زمین بازی‌تان، یا شناسایی وضعیت متقابل و مشترک فروشنده و خریدار در یک مذاکره مالی، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

فرض کنیم که شما یک سالن ژیمناستیک دارید و آماده بیرون‌رفتن از این کسب‌وکار هستید. قصد دارید تا همراه با خانواده، به مدت تقریبا یک سال، به سفر بروید، اما توأمان می‌دانید که بدون فروش این سالن ژیمناستیک هرگز از عهده مسائل مالی این سفر بلندمدت برنخواهید آمد. متاسفانه از یک سو، تنها دو ماه مهلت دارید تا قرارداد تازه‌ای را به امضا برسانید و از سوی دیگر، اگر موفق نشوید، باید از سفرتان منصرف شوید و تا سه سال دیگر منتظر چنین موقعیتی بمانید.

خریداری از راه می‌رسد و مبلغ 100 هزار دلار بابت خرید سالن ژیمناستیک به شما پیشنهاد می‌دهد. اما شما می‌دانید که این قیمت به نحو مضحکی بسیار پایین است.

می‌دانید که اگر زمان کافی در اختیار داشتید، یا در وضعیت تعجیل قرار نداشتید، آنگاه به راحتی می‌توانستید با قیمت‌های پیشنهادی بهتری مواجه شوید. با این وجود، این خریدار تنها کسی است که در این مدت نزد شما آمده است و درست به همین خاطر شما واقعا به جوش‌خوردن این  معامله نیاز دارید.

ابتدا، باید به خودتان (و نه به خریدارتان) بقبولانید که شما در موضع ضعیف‌تر هستید. وقتی به این نکته ساده و اولیه پی بردید، بقیه مسیر برای شما راحت‌تر می‌شود. البته این موضع ضعف شما را به دردسر نمی‌اندازد، زیرا تنها شما از آن آگاه هستید و نه خریدارتان. شما تنها زمانی به دردسر می‌افتید که چشمان خود را بر واقعیت کنونی‌تان ببندید. وقتی این موقعیت را با آرامش خاطر پذیرفتید، آنگاه می‌توانید خود موقعیت را کاملا تغییر دهید. تغییر وضعیت تنها با فهم واقعیت‌های همان وضعیت ممکن است.

گام دوم: در پی گزینه‌های جایگزین باشید

اگر بتوانید خود را کنترل کنید، آنگاه به بزرگ‌ترین توانایی در مذاکره دست یافته‌اید. اگر نتوانید بر هیجانات خود غلبه کنید، آن‌گاه در خدمت موفقیت طرف مذاکره گام برخواهید داشت و خودتان را با دستان خودتان شکست خواهید داد. با این وجود، اغلب مردم بیش از اندازه بر دشواری‌های دستیابی به توافق دوطرفه در نسبت مذکور (یا همان نسبت بدهی به دارایی خالص) تاکید دارند. چگونه می‌توانید از یک مذاکره سربلند بیرون بیایید؟ پاسخ این است که باید در پی گزینه‌های جایگزین باشید.

اهمیتی ندارد که چه محصولاتی می‌فروشید یا چه خدماتی ارائه می‌دهید. تنها کافی است تا تمام تلاشتان را برای موفقیت انجام دهید و گوشه چشمی نیز به بخت و اقبال داشته باشید. چه بسا تبلیغات کسب‌وکارتان را در روزنامه‌ها پخش کنید. می‌توانید از رادیو و البته تلویزیون نیز استفاده کنید.

حتی می‌توان از دوستان دور و نزدیک نیز استفاده کرد و ماجرای فروش سالن ژیمناستیک را به اطلاع همه رساند. چه بسا به یکی از مجله‌های بدن‌سازی و ورزشی اطراف بروید و پیشنهادهای جالبی برای فروش سالن‌تان دریافت کنید. اگر یک روز کاری خود را به‌طور کامل وقف یافتن گزینه‌های جایگزین کرده‌اید، آنگاه خریداران را خیلی سریع به خود جذب خواهید کرد و آنان را به پای میز مذاکره خواهید نشاند.

به محض اینکه مشتری تازه‌ای برای خرید سالن ژیمناستیک شما پیدا شد، مثلا عددی بیشتر از 100 هزار دلار را به شما پیشنهاد داد، آن‌گاه در موضع بسیار خوبی برای تغییر قیمت‌ها و افزایش سود خود هستید. در این صورت نخستین خریدار دو راه دارد: یا قیمت بالاتری را به شما پیشنهاد دهد، یا از خرید خود منصرف شود.

هر کدام از این دو اتفاق بیفتند، شما به هیچ وجه ضرر نکرده‌اید، بلکه سود خود را به میزان قابل توجهی افزایش داده‌اید. حتی اگر هیچ چیزی راجع به پیشنهاد جدید به خریدار اولیه‌تان نگویید یا او نیز هیچ چیزی از قیمت‌های پیشنهادی جدید نشنیده باشد، باز هم همه چیز در دیدار بعدی‌تان تغییر خواهد کرد. در هر صورت، گزینه‌های جایگزین باعث افزایش اعتبار و سود شما می‌شوند.

گام سوم: رقم پیشنهادی یا قیمت توافقی را افزایش دهید

این نکته بسیار صریح و واضح است، اما اغلب نادیده انگاشته می‌شود. وقتی خریدار شما با رقمی همچون 100 هزار دلار به شما پیشنهاد خرید می‌دهد، آن‌گاه شما باید قیمت فروش سالن ژیمناستیک را 300 هزار دلار اعلام کنید. به نظر شما اگر سالن ژیمناستیک در ذهن این خریدار بیش از 600 هزار دلار ارزش داشته باشد، آن‌گاه او، پس از شنیدن رقم فروش شما (300 هزار دلار)، تا چه اندازه در رقم ابتدایی‌اش (100 هزار دلار) تجدید نظر خواهد کرد؟ یقینا در هر صورت شما سود کرده‌اید.

اگر بتوانید رقم واقعی دارایی‌تان را افزایش دهید، آنگاه می‌توانید تا حد زیادی رقم پیشنهادشده برای خرید سالن ژیمناستیک را نیز تغییر دهید، حتی اگر با قیمت بسیار پایینی مذاکرات فروش را شروع کرده باشید. راه‌های زیادی برای افزایش قیمت فروش وجود دارند. حتی می‌توانید کسی را استخدام کنید تا میانجی یا واسطه فروش شما باشد. چه بسا او بتواند در روزنامه‌ها و مجلات ورزشی خبر فروش سالن ژیمناستیک شما را تبلیغ کند و آن را حتی با دریافت یک درصد ناچیز توافقی، با رقم بالایی به فروش برساند. البته اگر زمان کافی داشته باشید می‌توانید شرکایتان را ترغیب کنید تا آنان نیز به فروش سالن یاری برسانند. یادتان نرود که تبلیغ در سایت‌های اینترنتی و معتبر فروش و دریافت پنج ستاره از جانب کاربران سایت، یکی از راه‌های خوب برای رسیدن به رقم بالای فروش است.

به محض آنکه رقم فروش سالن ژیمناستیک افزایش یافت، ذهن خریدار نیز به تغییرات زیادی دچار خواهد شد. به یک دلیل خاص، او بیش از پیش به خرید سالن ژیمناستیک تمایل خواهد داشت: به سادگی به این خاطر که اکنون این سالن ارزش بسیار ویژه‌ای دارد. او حتی درخواهد یافت که خریداران دیگری نیز وجود دارند و به احتمال فراوان، آنها نیز قیمت‌های بیشتری از قیمت اولیه او را پیشنهاد خواهند داد.

همچنین، وقتی گزینه‌های جایگزین بیشتری پیدا می‌کنید و ارزش دارایی‌تان را افزایش می‌دهید، اتفاق جالب تازه‌ای نیز می‌افتد: اشخاص زیادی به شما پیشنهادهای تازه خواهند داد و به این ترتیب، رقم فروش شما، به دلیل کمیابی، خیلی زود بالا خواهد رفت.

علاوه بر همه این مسائل، می‌توان به ریزه‌کاری‌های روان‌شناختی در هر مذاکره نیز توجه کرد. اطمینان، آرامش، و راحتی شما در پشت میز مذاکره این موج احساسی را به سوی طرف مقابل‌تان ارسال خواهد کرد که شما موقعیت مذاکره را کاملا در کنترل خودتان دارید، و حتی هیچ عجله‌ای هم برای فروش سالن ژیمناستیک ندارید. از این جا به بعد، شما (به عنوان فروشنده) به آرامش بیشتری دست می‌یابید، در حالی که آنها (به عنوان خریدار) به اضطراب بیشتری دچار می‌شوند. به این ترتیب، کفه ترازو به نفع شما سنگین خواهد شد و به هدف خود خواهید رسید.

حال، وقتی می‌دانید چگونه از پس سخت‌ترین مذاکرات برآیید، در موضع بسیار مناسب‌تری نسبت به ابتدای کار خواهید بود و حتی جایگاه‌تان را نیز تثبیت و مستحکم کرده‌اید. پس همواره سعی کنید تا مفهوم نسبت بدهی به دارایی خالص را در ذهن  داشته باشید.

 

نویسنده: نیل پاتل



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ