وضعیت آگهی و رپرتاژهای اقتصادی از آغاز در مطبوعات ایران وضعیت ناخوشایندی داشته است. در روزگار قبل از شهریور بیست، صاحبان جراید به سراغ افراد ثروتمند میرفتند و یک شماره درباره آن ها مبهم مینوشتند تا از این ، نمد کلاهی برای خود به دست بیاورند. اگر فرد ثروتمند تسلیم خواسته آن ها میشد گزارش در شماره دوم به خوبی و خوشی تمام میشد؛ در غیر این صورت با هدف باجخواهی، حالت افشاگرانه و کوبنده میگرفت و تا رسیدن به منظور به شمارههای دوم و سوم میکشید!
در اواسط دهه چهل و برنامه صنعتی کردن و کارخانههای مونتاژی که یکی در پی دیگری تاسیس میشد، وضع به همان صورت بود و روزنامهها و مجلات برای گرفتن آگهی گاه به اشخاص حمله میکردند. در آن روزگار این ثروتمندان پی به اهمیت جراید نبرده بودند و بیشتر با تلویزیون و رادیو کار میکردند. اما پس از این که عکس سوسکی در نوشابه فلان کارخانه نوشابهسازی چاپ شد، یا گزارش کور شدن رانندهای پشت فرمان اتومبیلی به هنگام تصادف و خرد شدن شیشه جلو به چاپ رسید، حساب کار دستشان آمد تا آگهیهای مفصل خود را به جراید سرازیر کنند؛ تا مثلاً فردای آن روز خبر تصادف تکذیب و به خارج انتصاب داده شود و در پی آن گزارش شود که: شیشه جلوی اتومبیلهای فلان کارخانه سکوریت است!
به هر حال روزنامهنگاران اقتصادی و بخش آگهیها همیشه به دنبال اینگونه خبرها بودند و گه گاه با گذاشتن سه نقطه در فلان خبر ناگوار، به سراغ صاحبان صنایع میرفتند و حساب را تسویه میکردند تا نشریه از خون اقتصادی برای ابقا عقب نماند. این کار عجیب و غریب نیست. در همه کشورهای پیشرفته روزنامهها و مجلات رپرتاژ آگهی چاپ میکنند و صاحبان صنایع هم داوطلبانه آگهی میدهند.